تکرار اسم تو ...
حادثه ی تکراری زندگی منست ...!
هیچ دیوانه ای از این همه تکرار
به اندازه ی من
لذت نمی برد...!
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
اما ...
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!
اميد يعني
مي داني خداوند از تو چشم برنمي دارد
و ...
ايمان يعني
تو از خداوند چشم برنمي داري ...
همیشــــه از آمدن ن بر سر کلماتــــــ مـی ترسیــدَم !
نداشتن ِ تو ...
نبودن ِ تو ...
نماندن تو ...
کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایـــــم می سوختـــــ
و خبــری مـی داد از
ديوانه نمي گويد : دوستت دارم ...
ديوانه مي رود تمام
دوست داشتن را به هر جان کندني
جمع مي کند..
از هر دري مي زند زير بغل
مي ريزد پاي کسي که
قرار نيست بفهمد ...
دوستش دارد..!!
تـــــو هنــــوز
بــــا تمـــــام نبـــــودنـــــت
تنـــــهــــا پنـــــاهگـــــاه مــــن از ايــــن آدمهـــــايــــــی ...
باران که می آید گوش به زنگ صدای تو
تک تک ترانه های کهنه را کنار هم می چینم
و
همیشه به همین حقیقت تلخ می رسم
که تو با من نیستی..!
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است !!!
گاهی فکر می کنی تمام شده ...
اما یک دفعه
دلواپسی من از نیامدنت نیست
میترسم در پس این دل دل زدن ها
بیایی و دیگر نخواهمت......